جدول جو
جدول جو

معنی ام البراء - جستجوی لغت در جدول جو

ام البراء
(اُمْ مُلْ بَ)
بنت صفوان از زنان شاعر عرب و پدرش از انصار علی بن ابی طالب (ع) او را اشعاری است درباره جنگ صفین و در مرثیۀ علی بن ابی طالب (ع). رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 209 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُمْ مُلْ بَ)
دختر حافظ تقی الدین محمد بن محمد بن فهد هاشمی واهانی. از محدثان مشهور و از مشایخ جلال الدین سیوطی، و بمناسبت بزرگواری به ست قریش مشهور بود. (از ریحانه الادب ج 8 ص 292). واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ بُ)
روز اول ماه. غرّه. (تاج العروس). سر ماه
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُلْ بِ)
مملکتی که مستعمره و مستملکه ای تابع آن باشد. (دزی ج 1).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُلْ هَُ)
دختر ابومحمد عبدالحق قاضی مریه. از زنان شاعر اندلس و دارای طبعی وقاد و بدیهه گو بود. رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 257 و خیرات حسان ج 1 ص 65 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1038 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُنْ نِ)
دختر عبدالمؤمن. از زنان شاعر عرب بود. طبعی موزون داشته و اشعاری آبدار میگفته است. رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 255 و خیرات حسان ج 1 ص 61 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُلْ کِ)
دختر معتصم بن حماد صاحب و حکمران شهر مریه از شهرهای اندلس بوده واز عروض و فنون شعری آگاهی داشته است. وقایعی که بین او و ادیبان معاصرش اتفاق افتاده مشهور است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 232) (قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1307) ، بلا. (منتهی الارب)
از دختران علی بن ابی طالب بود. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 199) (ریحانه الادب ج 6 ص 232) (قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1037)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُظْ ظِ)
میدان. (ناظم الاطباء). زمین هموار. دشت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُسْ سَ)
کهکشان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُدْ دَ)
هجمیه اوصابیه مکناه به ام الدرداءصغری. صحابیه و زنی فقیه و دانشمند و پرهیزکار و خردمند بود. نخست زن ابی الدرداء بود، پس از مرگ ابی الدرداء معاویه از ام الدرداء خواستگاری کرد و او نپذیرفت. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 308) (عیون الاخبار ج 4 ص 11)
خیره مکناه به ام الدرداءکبری. دختر ابوحدرد اسلمیه و زن ابوالدرداء از زنان فاضل بوده و احادیثی از پیغمبر اسلام روایت کرده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 220) (خیرات حسان، ج 1 ص 47)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُلْ جَرْ را)
سپر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد، ذیل جرف) (ناظم الاطباء) ، بکنایه داهیه را گویند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ام الشعراء
تصویر ام الشعراء
پیچ امین الدوله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام الراس
تصویر ام الراس
مادر سر بینی
فرهنگ لغت هوشیار